سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجاب گوهر در صدف
پیامک های حجاب

گفتمان غالب فرهنگ فرانسه در مورد اسلام و مسلمانان در نشان دادن تصویر منفی از مسلمانان سازمان یافته و نظامند می‌نماید و همانطوری که ‌خواهیم دید در سیاست گذاری‌ها منعکس شده است. هیچ موضوعی درباره اسلام و مسلمانان نتوانسه است به اندازه حجاب باعث جلب توجهات، آزردن افکار، ایجاد ترس و خشم و ازدیاد شکاف بین فرانسه و پنچ میلیون ساکن مسلمان آن شود.

در سال 1989 ارنست چینر مدیر کالج گابریل – هاوز در کریل واقع در شمال پاریس جرقه شروع این موضوع را زد و در حالی که نیمی از 873 دانشجوی آنجا بچه های عرب بودند، پوشیدن روسری ها را ممنوع اعلام کرد. بر طبق گفته های چنیر پوشش دختران حکایت از تفاوت های مذهبی و دریک جو متنوع از لحاظ نژادی دارد و می تواند به عنوان تلاشی برای جلب دیگران به سوی دین خود تلقی شود. قانون فرانسه تبلیغ دینی در مدارس دولتی را منع می کند. در سال 1993 این مدیر یکی از اعضای Grullist مجلس ملی شد، سخنگویی که در جهت منع قانونی روسری اسلامی در موسسات آموزشی تلاش می کرد.
آیا اصول سکولاریسم چنیر را تحریک کردند یا اینکه سکولاریسم فقط بهانه ای برای تنفر او از 50درصد دانشجوی مسلمان در مدرسه اش بود؟ از آن پس این واقعه موجب گسترش مباحث عمومی با محدودیت آزادی مذهبی در برابر سکولاریسم فرانسه در میان جامعه روشنفکر و احزاب سیاسی شد. بحث بر روی حجاب توسط زنان مسلمان که به مدت یک دهه خشمگین بوده اند هنوز هم ادامه دارد. این وقفه تلخ آنچه را که به توصیف روزنامه لوموند «نمایش اخلاقی و انتقادی ملی» نام گرفته بود را با جوامع مسلمین که خود را قربانی نژاد پرستی رسمی می‌دیدند آغاز کرد،
و اغلب کارمندان و مراکز آموزشی ادعا دارند که بنیاد گرایان اسلامی برای اهداف خود دانش آموزان را تحت کنترل خود در می‌آوردند. (لوموند دسامبر1994ص10) در 20ستامبر1994 بخشنامه وزیر آموزش و پرورش موجب ممنوعیت حجاب شد. وزیر آموزش فرانسه فرانکویس بایرو به معلمین رده بالا دستور داد تا دختران از پوشیدن روسری اسلامی و یا هر گونه علامتی که نشانگر اعتقادات مذهبی در مدارس دولتی باشد خودداری کنند.
پس از پنج سال بحث و تبادل نظر، این محدودیت ها در قالب تحت فشار نهادن اسلام گرایان افراطی پیرو حرکات اسلامی گرایان الجزایری به اجرا درآمد. دستور بایرو بر خلاف تصمیم سال 1992 شورای حکومتی بود که ممنوعیت روسری را محدودیتی برای آزادی‌های مدنی می‌دانست. ولی وزیر آموزش بر اینکه وی با هرگونه علامتی که موجب جدایش دانش آموزان شود و یا مرتبط با تبلیغات دینی تلقی شود، اصرار می ورزید. این تبلیغ دختران مسلمان و سختگیری والدینشان تهدیدی برای اصول سکولاریسم و نیوترالیسم (1) محسوب می شد. به گفته کارمندان، این ممنوعیت درباره علائم خارجی متمایز اجرا نخواهد شد مثل کلاه مخصوص یهودیان (2) ویا صلیب طلایی که دانش آموزان مسیحی دارند و اضطراب و خشم عمومی زمانی تشدید شد که لیونل ژوسپین وزیر سوسیالیست آموزش به معلمان توصیه کرد که با والدین از قبل قرارداد ببندند. بسیاری از خانواده ها گفته اند در صورتی که دخترانشان مجبور به برهنه کردن سرشان باشند از شرکت آنها در کلاس های درس جلوگیری خواهند کرد. Guy le neouannic دبیر Federation de I"edueation nationale(FEN) پیشنهاد می‌کند: «شاید بهتر باشد هیچ گونه علائم مذهبی در مدارس نباشد، خواه روسرى، خواه صلیب و کیپا». ام. بوباکرور رئیس مسجد پاریس که حجاب را به عنوان وظیفه و الزام نمی‌شناسد، فکر می کند که Bayrou"s circulaire برای مسلمانان در میان ادیان توحیدی دیگر با توجه به نمادهایشان غیر منصفانه بوده است.9 انجمن مسلمان فرانسوی در اطلاعیه ای اعلام کردند: «اگر به اظهارات وزیر ترتیب اثر داده شود چه انتخابی برای مسلمانان فرانسه غیر از فرستادن فرزندانشان به مدارس دولتی باقی خواهد ماند». انتقاد مسلمانان این است که چرا سیستم های مدارس که همیشه از صلیب های مسیحیان و کلاه یهودیان گذشت کردند حالا مخالف حجاب هستند. در مصاحبه ای که با حدود 12 نفر مرد و زن مغربی که به مقصد نماز ظهر جمعه در پاریس می رفتند، داشتم اعتراض عملی مسلمانان را در برابر ممنوعیت حجاب مشاهده کردم. همه آنها متفق القول بودند که فرانسه از میان نمادهای مذهبی مثل صلیب و کیپا فقط روسری را ممنوع کرده است. آنها اظهار داشته اند که حجاب، لباس سنتی اسلامی است و از روی ایدئولوژی نیست. حتی سکولارهای مذهبی هم که شاخه اصلی مهاجرین را در فرانسه شکل داده‌اند این گونه می‌اندیشند. آنها با بیان اینکه حجاب، فرهنگ مسلمانان است با آنان همدردی می‌کنند. اگرچه آنان از سنت حجاب به عنوان یک چیز قدیمی و منسوخ انتقاد می کنند، ‌ولی مخالف ممنوعیت آن هستند. آنان این عمل را مغایر با حقوق بشر می‌دانند. 
چرا حجاب موجب ایجاد این چنین مباحثی شده است؟ چرا نمادهای مذهبی و علائم اختلاف فرهنگی این گونه نمایانگر می‌شود و حتی تبدیل به موضوع پر باری می‌گردد؟ حجاب دیگر فقط یک شال گردن نیست، حجاب معانی و مفاهیمی را که به وسیله رسانه ها و فرهنگ مسلط بر آن تحمیل شده به همراه دارد که شامل پیشینه، ‌مسائل مذهبى، اسلام گرایى، ‌افراط و تبلیغ مذهبی است و همچنین به عنوان نشانه ای از پستى، ظلم و ستم، انفعال و تعلیم پذیری مدنظر بوده است. رسانه‌ها و افراد سیاسی در فرانسه تعیین کرده اند که چگونه مردم باید به مسئله حجاب بنگرند: رسانه ها به روسری توهین می کنند، هنگامی که روزنامه های فرانسه مثل لوموند حجاب را در کاریکاتورهایی که عمدا اغراق آمیز شده اند به تصویر می‌کشند، تاثیر مضحکی را در تصویر خواننده ایجاد می‌نمایند. رسانه های فرانسه حجاب را در صورتی ابتدایی از پوشش فرهنگی و مذهبی زنان مسلمان نشان می‌دهند. برخی حتی آن را نماد و نشانه ظهور بنیادگرایی در فرانسه می‌دانند و در مورد افزایش
پایگاه اجتماعی اسلام گرایان توسط مدارس هشدار می دهند. چرا این چنین تنفر و انزجار شدیدی از حجاب وجود دارد؟ چرا این ممنوعیت شامل صلیب و کیپا نشده است؟ اگر اسلام به تنهایی انتخاب نشده بود، ادعای حمایت از سکولاریسم توجیح پذیرتر می‌نمود. به نظر می رسد که ممنوعیت حجاب تجلی آشکاری از تنفر رو به رشد علیه مسلمانان در فرانسه و تلاشی برای تخریب فعالیت های در حال افزایش اسلام گرایان و قطع پیوستگی آنان با دیگر جوامع باشد. در این باره یادداشتی در لوموند منتشر شد: «پوشش روسری اسلامی میدان مبارزه ای را برای بنیاد گرایان رادیکال مسلمان که در حال جنگ با سکولاریسم هستند را فراهم آورده است و در همین حال مقاومت جامعه فرانسه را در حوزه بسیار حساس مدارس ارزیابی می‌کند.»
رسانه ها در یک فرآیند کاهشی و گزینشی تعمیم هایی داده اند که تاثیر منفی را بر درک و فهم از مسلمانان در فرانسه و جاهای دیگر می گذارد.
1. رسانه ها نشان دادند که این شیوه ایست که مسلمانان به دخترانشان برخورد می‌کنند و به آنان آموزش می‌دهند که دین شان را تبلیغ کنند.
2. این افراد در کشور ما هستند و می‌توانند بدل به بنیادگرایانی شوند که شریعه (قانون اسلامی) را در فرانسه اجرا کنند و ترس را این گونه نزریق می‌کنند: تهدیدی اسلامی برای ازرش های آزادى. در میان رسانه ها حجاب معرف اسلام است و برای نماشی پستی و نامعقولی مذهبی تهیه شده است.


| پنج شنبه 91/10/7 | | 8:20 عصر | | هاجر عسگری |

یکی از مسائل مربوط به انسان پوشاک و نوع چگونگی آن است. پوشش و ظاهر انسان دارای جنبه فردی و اجتماعی است. پوشاک و لباس افراد با توجه به شرایط اقلیمی، فرهنگی و دینی متفاوت است.


از جمله پدیده ها و معضلات دنیای مدرن که جامعه ما با آن مواجه است،مشکل بی حجابی و رواج فرهنگ آزاد جنسی بین زن و مرد است.
درباره حجاب و مخالفت با آن از چند جهت می توان بحث و بررسی کرد:
1- بحث فکری، عقیدتی، توجیه عقلانی، فواید و آثار آن
2- بحث فقهی و مستندات شرعی آن
3- نگاه اجتماعی_سیاسی و بررسی ریشه‌های تاریخی بروز فرهنگ برهنگی
نگارنده در این نوشتار بر آن است تا به صورت مختصر به سابقه تاریخی پوشش در میان زنان ایرانی قبل از اسلام اشاره کرده و با دنبال کردن مسئله ریشه‌های پیدایش پدیده بی حجابی و اختلاط زن و مرد را در سده‌های اخیر و خصوصا در زمان سلسله قاجاریه و پهلوی در این سو و آن سوی مرزها جستجو کرد.
از این رهگذر خواننده محترم خواهد دید که تفکر و رفتار غالب بانوان بی حجاب، پیش از آنکه مبتنی بر اندیشه و نقد و بررسی علمی و انتخاب اگاهانه افراد باشد، توطئه و زمینه چینی و تحمیل از جانب استعمارگران خارجی و سیاستمداران داخلی است. و قهرا زنان مسلمان و هوشیار ما ناآگاهانه در دام دشمن نخواهند افتاد.
فصل اول: پوشش زنان قبل از اسلام در ایران
نبوده است، با تفحص و کنکاش در تاریخ ایران، به نوع پوشش و حجاب در میان اقوام و سلسله‌های ایرانی بر می‌خوریم.
”از زنان ایران باستان شمار اندکی تندیس به جای مانده است. زیرا زنان در زندگی اجتماعی شرکت چندانی نداشتند.نقش برجسته ای از سده پنجم پیش از میلاد در دست است که یک ملکه را در پیراهن و شلواری کامل نشان می دهد.1 همچنینجامی نقره‌ای متعلق به پنج هزار سال پیش از مرو دشت فارس بدست آمده است که نقش زنی همانند الهه‌ای بر آن حک شده. پوشش سرش به صورت نواری گرد سرش را فرا گرفته و کلاه کوچکی بر سر دارد که موهایش را از بالا به پایین پوشانده است.2
زن ایران باستان به حجاب اهمیت می داده و در دوره های مختلف شکل و نوع آن فرق می کرده. در میان زنان طبقات بالا و درباری پوشش بیشتری دیده می شده و زنان طبقات پایین و روستاییان چون در امر تامین نیازهای خانواده نقش بسزایی داشتند پوشش کمتری داشتند.
پس از داریوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ می کردند،ولی در مورد زنان دیگر،گوشه نشینی زمان عادت ماهانه که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی شان را فرا گرفت_زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش از در خانه بیرون بیایند...
در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده هیچ صورت زن دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد. 3
بطوری که از آثار و نقوش باقی مانده از عهد باستان حدود قرن هفتم قبل از میلاد برمی آید زنان ایران عموما بجز زنان وابسته به طبقه اشراف بی حجاب بوده اند 4
فصل دوم: پوشش زنان بعد از اسلام
میزان و حد پوشش با افت و خیزهای زیادی روبرو شده است و در ایران بعد از اسلام نیز نوع و حدود آن باد توجه به عقاید اسلامی دچار تحول گردیده است.
ورود اسلام به ایران مقارن با سلسله ساسانی بوده،در دوره ساسانی وضع عمومی زنان مانند قرون پیش بود،یعنی غیر از زنان وابسته به طبقه اشراف که کمتر در بین مردم ظاهر می شدند سایر زنان بدون پرده و حجاب زندگی می کردند. 5
تاریخ نویسان به نوعی چادر که در عهد ساسانی استفاده می شد اشاره کرده اند.
زنان ساسانی از نوعی چادر استفاده می کردند که در دوران قبل از آن نیز معمول بوده است. 6
در واقع حجاب زن ایرانی بعد از قبول اسلام شکلی پیچیده و تکامل یافته تر به خود گرفت. در کشاکش تغییر حکومتها و روی کار امدن سلسله های جدید،خواه نا خواه ساختارهای اقتصادی،سیاسی و فرهنگی جوامع هم دچار تغییر و تحول می گردد و اندیسه ها و افکار نو و جدید ظهور می کنند.
زنان در سلسله های طاهریان،صفاریان و سامانیان... از گونه ای چادر سراسری که تمامی بدن آنان را می پوشاند برای حجاب خود بهره می گرفتند. 7
فصل سوم: پوشش زنان در عهد صفویه و نفوذ اروپاییان
در عهد صفویان در اثر رواج تعصب و دخالت روحانیون،زنان ایران بسیار محدود و محجوب بودند. 8
شاردن زنان در دوره صفوی را اینگونه توصیف می کرد:
اغلب زنان در فعالیتهای مولد خانگی،آشپزی،دوختن لباس شرکت داشتند...زنان طبقات بالا کار نمی کردند.زنان شهری نیز حجاب داشتند و از کل جامعه جدا بودند. 9
توصیف لباس زنان ایرانی بوسیلخه اروپاییان کمی دشوار بود زیرا زنان ایرانی عموما پرده نشین بوده و در اندرون بسر می بردند و آنگاه که در انظار عمومی ظاهر می شدند چادری بر سر داشتند که همه جای بدنشان را می پوشاند.
عصر صفویه را می توان نقطه شروع ارتباط و نفوذ فرهنگ اروپاییها با ایران دانست.برای موشکافی و پی بردن به علل و ریشه ها ناچاریم تا مروری بر اروپای تحول یافته داشته باشیم.
عصر صفویه تقریبا مقارن با شروع تحولات و انقلاب فرانسه بود. که می توان گفت اولین جرقه های ضد فرهنگی و ضد ارزشی در این دوران به چشم می خورد. روابط خارجی ایران با دول غربی یکی از تحولات عصر صفویه بود. مانند کشور انگلیس که بیشتر این روابط به صدور کالای تجملی و مصرفی مانند ابریشم محدود می شد.
انگلیس در زمان سلسله صفویه به ایران به یک رقیب و دشمنی قدرتمند که بر گنجینه عظیمی از امکانات و ثروتها قرار گرفته است نظر می کرد، لذا به آرامی و سیاست سعی در نزدیک شدن به حکومت ایران می نمود...از زمان سلطنت شاه عباس...بیش از بیش توجه ملل اروپایی نسبت به ایران معطوف گردید. 10
به موازات تغییرات گسترده ای که در ساختار صنعتی و اقتصادی جوامع اروپایی پدید آمد دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی گریزناپذیر بود. انقلاب فرانسه در سال 1789 بتدریج دگرگونی ارزشها و عادات فرهنگی را در فرانسه و متعاقب آن کشورهای همجوار ایجاد کرد که لباس و آرایش مردم فرانسه و اروپا از جمله این تغییرات بود. 11
فصل چهارم: اروپای قدیم و اثر تحولات غرب بر جهان
در اروپای قدیم نیز شاهد حجاب و پوشش هستیم و در آیین مسیحیت و نصرانیت در اروپا رواج داشت و مردم به دستورات تورات و انجیل عمل می کردند. یکی از آیاتی که مورد توجه بود حجاب گرفتن زنان بود.
در آیات 13 الی 17 باب 11 رساله اول پولس خطاب به قرناتیان چنین آمده است:...هر زنی که سر برهنه دعا یا ندبه کند سر خود را رسوا می سازد...زن می باید پوشش بر سرداشته باشدبه سبب فرشتگان...آیاشایسته است که زن ناپوشیده دعای خدا بکند.12
اغلب مولفین یونانی از حجاب صحبت کرده اند. زنهای شهر تب حجاب خاصی داشته اند...دختران اسپارتی پس از شوهر کردن حجاب می گرفتند...زنان اسپارتی سر را می پوشاندند...در کیش آریایی زنان محترم با حجاب بودند... 13اروپاییان که سالها در زیر چنگال های خفقان و اختناق اولیای کلیسای، با دینی خشک و بی روح زندگی کرده و با تلخی دینداری کرده بودند به واسطه استقلال فکری که ثمره انقلاب صنعتی بود از سلطه کلیساها شده و شیطان جدیدی را یافتند و آن منفعت طلبی فردی و خود محوری و گرایش بی حدومرز به مادیت بود. با این نگرش تازه، شروع به حرکت کرده و برای بدست آوردن سرزمینهای دیگر و ایجاد بازار منافع راهی مناطق دیگر شدند. از جمله این مناطق که مورد توجه استعمارگران بود، خاورمیانه و هندوچین بود...بنابراین ایجاد یک تشکیلات استعماری هدف دار و برنامه ریزی و سازماندهی شده را برای خود پیش بینی کرده انقلاب صنعتی اخلاقیات را تغییر شکل داد، این انقلاب ماهیت بشر را عوض نکرد ولی به غرایز قدیمی که برای زندگی بدوی مفید و برای زندگی اجتماعی پردردسرند، نیروها و فرصتهای تازه ای داد. 14اولین صنعتی که در قرون 18 و 19 رشد چشمگیر و سریعی داشت صنعت نساجی بود. انقلاب صنعتی در انگلستان نیز مانند انقلاب کبیر فرانسه آداب و رسوم ریادی را تغییر داد که از آن جمله تغییر در لباس بود.
در آستانه عصر جدید، رنسانس اروپا، عرف ها و سنن و قوانین حاکم بر جوامع غربی را مورد نقادی وسیع و همه جانبه ای قرار داد...آغاز عصر صنعت، موجب شد تا کارگران به کارخانه ها جذب گردند و در نتیجه همین امر، مهاجرت های گسترده ای از روستاها به شهرها صورت گرفت و روابط خانوادگی و بنیان خانواده دچار اختلال شد. از آنجا که به سبب تمام این عوامل زن به بازار کار در کارخانه ها وارد شد در چنین فضایی، شعارهایی از قبیل آزادی زنان، حقوق زنان...و جنبش آزاد سازی زن تولد یافت. 15رشد فزاینده صنعت، کارگر با مزد کم، مواد اولیه فراوان و ارزان که از کشورهای مستعمره به اروپا بخصوص انگلیس سرازیر می شد، تولید کارخانه ها را بالا برده و بازارهای داخلی را انباشته و اشباع کرد. سرمایه داران سلطه گر به دنبال بازارهای جدید به فکر صادر کردن این کالاها به مستعمراتشان شدند و برای دستیابی به هدف و سلطه بر مستعمرات بهترین راه از بین بردن مبانی دینی و فکری و نابودی ارزشهای ملی و مذهبی ملتها بودو ایران هم از این هجوم مستثنی نبوده و مورد توجه استعمارگران بخصوص انگلستان بود. لرد کورزن که یکی از طراحان اصلی نفوذ و سبط قدرت استعماری انگلیس در ایران است، در مورد اهمیت ایران می گوید:این سرزمین مورد علاقه جدی افراد انگلیسی است...بی اعتنایی در کار ایران یعنی از دست دادن تجارتی که هم اکنون مایه اتفراق هزاران نفر از هموطنان ما و افراد هندی است و توجه دوستان در کار ایران، نتیجه اش تهیه کار بیشتر برای کشتی ها و کارگران و دستگاههای بافندگی انگلستان است...شعار سیاستمداران در آینده ارشاد کردن ایران، کار تاجر تهیه لوازم مورد احتیاج ایران و از راه تجارت برانگیختن علاقه او نسبت به تمدن و اروپا است. 16
فصل پنجم: سلسله قاجار و پوشش زنان
شاهان قاجار افرادی بودند مستبد، شکم باره و خوشگذران که از سیاست و کشور داری کمترین اطلاعی را نداشتند. آنان در حرم سراها تحت نظر خواجه گان و زنان حرم تربیت می شدند و از مشکلات و فنون کشور داری آگاه نبودند. حاضر بودند هست و نیست مملکت را بدهند تا سلطنت و جاه و مقامشان حفظ شود.
با روی کار آمدن پادشاهان قاجار، روابط کشورهای اروپایی و دیگر ملل مانند انگلیس، فرانسه و روس با ایران بیشتر شد و پای مستشاران و مسیونرهای خارجی به ایران باز شد.
در دوره قاجاریه تا حدی از تعصبات و حدود و قیود کاسته می شود...از دوره فتحعلی شاه به بعد در اثر رفت و آمد اروپاییان و مسافرت بعضی از افراد مرفه و ممتاز به اروپا به تدریج فکر آزادی زنان در ذهن مردم راه یافت. 17سابقه کشف حجاب آن هم بصورت فکری به 60 الی 70 سال قبل از کودتای رضا خان باز می گردد. یعنی اگر بخواهیم بطور دقیق این مسئله را بررسی کنیم سابقه کشف حجاب به اوایل دوره قاجار و رویارویی مستقیم با کشورهای غربی باز می گردد که بطور مثال می توان از سفر نامه ابوالحسن ایلچی به اروپا در سال 1224 یاد کرد که در آن کتاب صراحتا به رابطه آزاد زن و مرد و حضور آزاد زنان در مجامع مردان در غرب بدون حجاب و آرزوی نویسنده سفرنامه برای رسیدن کشور ایران به چنین وضعیتی اشره شده است. 18زن دوره قاجار به اعتقادات و ارزشهای اسلامی و مذهبی و ملی احترام خاصی داشت. توصیفی که در کتابهای تاریخی از زنان و حجاب آنان در زمان قاجاریه آمده، صحت این مسئله را می رساند.
زنان تهرانی در خانه هم روسری به سر داشتند، بیرون از خانه چاقچور و نقاب می پوشیدند.19لباس زنان در بیرون از خانه شامل چادری بود به رنگ بنفش یا سیاه و صورت را با روبنده می پوشاندند.20این نوع پوشش و حجاب گرفتن زنان برای جهانگردان و کسانی که از کشورهای دیگر به ایران می آمدند بسیار عجیب و غیر قابل قبول بود. توصیف و نحوه دید استعماری جهانگردان و تاریخ نویسان و مستشاران اروپایی از زن و حجاب عهد قاجار جالب و خواندنی است. 
سفیر ژاپن در ایران زمان ناصرالدین شاه در سفرنامه خود آورده است:زنها چادری بسر می کردند که از سر تا پایشان را می پوشاند...در چند ماهی که ما آنجا بودیم هرگز زنی رویش را به ما ننمود و نتوانستیم صورت زنها را بی حجاب و چادر ببینیم.دروویل لباس زنان ایرانی را چنین توصیف می کند:آنها دستار عجیبی به سر می بندند...آنها به هنگام خروج از خانه خود را در چادری می پوشانند...صورت را با چادری بنام روبنده می پوشانند.21
چارلز ویلس نارضایتی خود را در سفر نامه اش بیان می کند:زنهای ایران زمین همیشه در چادرهای سیاه مستور پیچیده اند و شخص خارجی را ممکن نمی شود که صورت آنها را ببیند...لهذا انسان را ممکن نمی شود که در چنین مملکتی اظهار عشق نماید.22
اروپاییها که به ایران سفر می کردند عموما لباس زنان ایرانی را نمی پسندیدند. شاید یکی از دلایل آن نوع خاص پوشش بیرونی زنان بوده که نمی توانستند لباسهای وارداتی و آماده خارجی را استفاده کنند و چادر و لبسهای سنتی زنان مانع و سدی بر سر راه کارخانجات تولید لباس و پارچه بود. مقایسه نحوه زندگی و معاشرت بی حد و مرز زنان در جامعه غربی با زنان ایرانی، نیز یکی از دلایل تنفر و انزجار اروپاییان از نحوه حجاب زنان بود.
پولاک در سفر نامه خود چنین آورده است :زن فقط حق داشت در برابر شوهر و چند تن از نزدیکترین خویشاوندان که به او محرم بودند بدون حجاب ظاهر شود.23
حرکت استعماری برای بی هویت کردن و تهی نمودن جامعه اسلامی ایران در عصر قاجار به صورت پنهان و حساب شده سرعت بیشتری به خود گرفته بود.
کلودانه سفر نامه نویس بوده که در مورد خشم مردان اروپایی از مقید بودن زنان ایرانی به حجاب در دوره مظفرالدین شاه نوشته است:به نظر من زنان ایرانی بیش از تمام کشورهای مشرق زمین مقید به حجابند و با دقت و وسواس بیشتر قسمت بالا و چهره خود را می پوشانند.24
بررسی تاریخی نشان می دهد که مقدمات هجوم همه جانبه ای که در دوران سلطه قاجاریه بخصوص از زمان ناصرالدین شاه به بعد فراهم شده بود بیشتر حول محورهای ذیل بوده است:
• حضور ماموران قدرتهای استکباری در کسوت بازرگانان، کارشناسان و جهانگردان و سفیران...
• دعوت و تشویق شاهان و درباریان برای سفر به کشورهای غربی و اروپایی مانند انگلیس...
• بازگشت عناصر فرنگ رفته با کوله باری از فرهنگ مبتذل غربی و آداب و رسوم آن
• ایجاد جریانات روشنفکری و تجدد گرایانه
• فراهم آوردن زمینه ظهور فرق ضاله...
• تاسیس مدارس جدید به سبک غربی و انتشار نشریات وابسته
• بدست گرفتن امتیازات متعدد توسط مستشاران خارجی
• صدور کالاهای مصرفی و تجملی
همفری یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس در ایران به ارزیابی حجاب زنان ایرانی پرداخته و نوشته است:در مسئله بی حجابی زنان باید کوشش فوق العاده ای به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن چادر مشتاق شوند...پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از بین رفت وظیفه ماموران ما آن است که جوانان را به عشق بازی و روابط نامشروع با زنان غیر مسلمان کاملا بدون حجاب ترغیب کنیم تا زنان مسلمان از آن تقلید کنند...25
او بر این عقیده بود که: باید زنان مسلمان را فریب داده و از زیر چادر و عبا بیرون کشید. با این بنیان که حجاب یک عادت است از خلفای بنی عباس و یک برنامه اسلامی نیست و لذا مردم ، زنان پیامبر را می دیدند و زنان صدر اسلام در هر کاری با مردان شرکت می کردند...خواه ناخواه وقتی زنان از حجاب خارج شوند مردها و جوانان فریفته می شوند و در نتیجه فساد در کانون خانواده ها رخنه می کند...26
همفری در توصیه هایش به ماموران به ذکر بعضی از نقاط قوت و عوامل نیرو بخش مسلمانان می پردازد: زنان آنها با حجاب اند و این امر موجب شده که فساد و فحشا در جوامع آنها سرایت نکند.انواع مفاسد از زنا، لواط، شراب و قمار را باید بین مسلمانان شایع کرد. 
در مورد خام کردن جوانان مسلمان چه دختر و چه پسر باید کوشید و آنها را در عقاید مردد ساخت. از طریق مدارس ،کتابها، مجلات و جراید و رادیو آنان را فاسد ساخت. 
باید در مورد تحقیر زن در اجتماعات اسلامی کوشش کرد و حق و حقوق او را وارونه جلوه داد. این گوشه ای از خط مشی ای است که سالیان سال سر لوحه استعمارگران بوده است.27
شاهان قاجار در ظاهر به اصول و عقاید اسلامی معتقد بودند و خود را انسانی پاک و منزه می دانستند. ولی آنان افراد سست ایمان و ضعیف الاراده بودند که چون عروسکهای خیمه شب بازی در دستان استعمارگران پشت پرده می مانند.
ناصر الدین شاه اولین پادشاهی بود که به فرنگ رفت، سفر او می توانست دستاوردهای بسیار خوبی از پیشرفتهای صنعتی و علمی را با خود داشته باشد، اما شاه خوشگذران و درباریان خود فروخته، جز در فکر گشت و گذار و خرید تحفه های اروپایی و واگذار کردن امتیازات نبودند. یکی از آثار آشکار سفر ناصرالدین شاه به اروپا دستور تغییر و تحول در لباس زنان دربار بود، که تدریجا به سطح جامعه نیز سرایت کرد.
در این مورد نوشته اند: مسافرت شاه به اروپا و مشاهده بالرین های پطرزبورگ در روسیه که شلوار بافته چسبان نازک به تن می کردند...و می رقصیدند شاه را بر آن داشت تا زنهای حرم را به این لباس در آورد...28
در مورد سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا در مورد سوغاتی که شاه از فرنگ آورده بود چند مورد جالب است: دستمال ابریشمی- گلدان بلور-20قطعه عکس زنهای لخت و هرزه-42 قطعه عکس کوچک زنهای لخت-پارچه حریر... 29
این گوشه ای از لاابالیگری های شاهان قاجار در زمان سلطه طولانی آنها بر ایران بود.
از اواخر دوره قاجاریه به بعد زمزمه هایی توسط آزادیخواهان و متجددین برای آزادی زنان و رفع حجاب از آنان آغاز شد.بعد از برقراری مشروطیت، کم کم صحبت رفع حجاب در میان آمد و مدارس دخترانه توسط زنان روشنفکر وابسته به دربار تأسیس شد. رفع حجاب جزء یکی از اصلی ترین برنامه آموزش و پرورش مدارس دخترانه آن زمان بود. همچنین به مرور زمان انجمن های مختلف زنان به این منظور تشکیل شد. با احداث هر مدرسه(به سبک اروپایی) در فرهنگ دانش آموزان دختر و پسر تحولی رخ داد و اولین نتیجه این تحول فرهنگی، تغییر لباس دانش آموزان بود.30
اولین مدارس دخترانه همچون مدارس پسرانه بوسیله مبلغین مسیحی که از خارج به ایران آمده بودند، برای آموزش اقلیتهای دینی در کشور ما بوجود آمد. پس از چندی آرام آرام دختران مسلمان را نیز وارد این مدارس کردند...فارغ التحصیلان این مدارس بعدها خود از مبلغین و مروجین مدرسه سازی به شیوه کلاسیک در ایران شدند.31
تحلیل برنامه ریزان استعمارگر و مبلغین مسیحی غربی بر این بود که زن ایرانی باید در جهت اهداف استعماری همانند و همسان زن اروپایی شود و این جز با آموزش و سست کردن مبانی اعتقادی و ارزشی او ممکن نیست، لذا با تأسیس مدارس دخترانه و ترویج افکار و با برنامه ریزی دقیق و با احتیاط راه را برای نفوذ اندیشه های غربی باز می کردند.
خانم کلارا کولیور رایس که همسر یکی از مأمورین هیأت مذهبی ِ تبلیغی مسیحی انگلیسی بود که در مدتی در ایران سکونت داشت. او در یادداشتهایش گفته است: زمانی که دولت ایران مدرسه معمولی را در تهران گشود و از مبلغان مذهبی آمریکایی بسیاری دعوت به همکاری کرد به احتمال رهایی زن و برداشته شدن طوق رقیت از گردن او... بلکه نیل به این هدف از طریق درک و دریافت نیازها از سوی خودشان و مردان امکان پذیر است.مدارس غربی راه را گشودند و آموزش و پرورش ایران در سالهای آینده زیر نفوذ اندیشه ها و شیوه های غربی خواهد بود.32
با ورود دختران و پسران به مدارس جدید( به سبک غربی) که بیشتر از طبقات فرادست و از اشراف زادگان و درباریان و خان زادگان بودند، نوع پوشاکشان نیز تغییر کرده ، مدارس در واقع اولین جایگاه نشر فرهنگ جدید و از راه رسیده اروپایی بودند. اولین دختر مسلمان ایرانی در زمان ناصرالدین شاه تنها آن موقع توانست چادر خود را بردارد که در مدرسه آمریکایی تربیت یافته بود. 33. یکی از حربه های دیگر استعمارگران غربی در کشورهای مسلمان، تولید فکرهای مسموم و فرق ضاله در مستعمرات برای فریب و تفرقه بین آنان بود.
استعمارگران، خلافت اسلامی(حکومت عثمانی در ترکیه) را که با همه غیر اسلامی بودنش، باز مظهر انسجام و قدرت مسلمین بود، نابود کرده و بدست آتاتورک سپردند...شروع به دین سازی در ایران، هندوستان و عربستان نمودند. در هندوستان آیین قدیانگری را و در عربستان وهابیت و در ایران بهائیت را نشر و رشد دادند.34
فرقه بابیه در عهد ناصر الدین شاه ظهور کرده و ریشه های آن از افکار انحرافی استعماری سرچشمه می گرفت.
فرق ضاله در این خصوص یعنی کشف حجاب نقش موثری را ایفا کردندبا ظهور و حضور فرق ضاله یعنی بابیه و بهائیت در حقیقت طرح مسئله کشف حجاب از سوی این فرق در میان زنان به اجرا گذاشته شد که با مقاومت حکومت قاجار بویژه امیر کبیر مواجه شد.35
هدف نهایی و اصلی که بابیگری مبشر آن بود در این جمله می توان خلاصه نمود:تا امروز تبعیت از احکام دین اسلام بر شما واجب بود، ولی از هنگام ظهور باب، دیگر بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از دستورات دین اسلام پیروی کند. با لذت کامل زندگی کنید و آزاد از همه چیز باشید.36
اولین سناریوی بی حجابی در این برهه از زمان کلید میخورد، در سال 1227 هجری شمسی زنی بنام زرین تاج که به قره العین معروف شد و از پیروان باب، در صدد تحقق بخشیدن به این فرمان جدید بر آن شد که از نخستین پذیرفتگان منسوخ شدن شریعت باشد.
بدین منظور، قره العین بعد از ترک زندگی زناشویی و پیوستن به باب، در اجتماع مردان در منطقه ای بنام بدشت بی حجاب ظاهر گشت و حتی اعلام کرد هر که او را مس کند از آتش در امان خواهد بود.
قره العین نه تنها به کشف حجاب تشویق می کرد، بلکه اعلام کرد در روابط بین زن و مرد رادع و مانعی و حد و تکلیفی وجود ندارد. از سخنان اوست که می گفت: از حال تنهایی به جان اجتماع بیرون بیایید و این بی حجابی را که میان شما و زنان مانع از استفاده و استمتاع است پاره کنید...زنان خود را از دوستانتان دریغ ندارید...37
مرحوم میرزا تقی لسان الملک سپهر در ناسخ التواریخ در وقایع سال 1264 چنین می گوید: قره العین حجاب زنان را از مردان موجب عقاب شمرد و یک زن را به نکاح با نه مرد فرض استحباب کرد...38
فرقه بابیه در زمان ناصرالدین شاه ضاهرا سرکوب شد ولی این بذر سیاه در افکار مسموم به آرامی رشد کرد و متأسفانه سیاستهای غلط و علاقه شاهان قاجار به مظاهر غربی بایث گسترش این جریانات شد.
نقش مطبوعات نیز در جریان روند بی حجابی برجسته و مشخص بود، افکار و اندیشه های مسموم و استعماری را با سیاست و موذیانه به خورد ملت ایران می دادند.
از دیگر عوامل فرهنگی که سهم بسزایی در تغییر افکار ایرانیان و در نتیجه دگرگونی لباس آنان داشت، ورود مطبوعات به صحنه فرهنگی جامعه بود که بعدهخا یکی از پایگاههای مهم تغییر پوشاک ایرانیان بود.
به موازات توسعه مدارس و مجامع زنان، انتشار نشریات نیز در دستور کار تجدد خواهان قرار گرفت. اداره کنندگان این نشریات همان مدیران، معلمان، فارغ التحصیلان مدارس و یا اعضای انجمنها بودند.39
تبلیغات صهیونیستی در بین اقلیتهای مذهبی در ایران و نیز مطبوعات که نقش عمده ای را در این زمینه داشتند به عنوان پیشروان عملی کشف حجاب و به صحنه کشاندن زنان بدون پوشش اسلامی شدند که در این امر زمینه ساز بسیاری از تحولات فرهنگی و موجب آسیبهای اجتماعی و نفوذ استعمار غرب در سالهای بعد به کشور شد.40
مطالب مطبوعات در این دوره به دو دسته تقسیم می شد:
ِمطالب عادی و روزمره مانند بچه داری، آشپزی، خیاطی...
مطالب اصلی که خمیر مایه آن افکار مبلغان مسیحی و غربیان بود و تمام همتشان ترویج فرهنگ غربی و مبارزه با اسلام بود.

 


| پنج شنبه 91/10/7 | | 8:19 عصر | | هاجر عسگری |
درباره وب


دانشجوی کارشناسی ارشدمشاوره
کلام شهیدان

سایر امکانات



بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 80440