حجاب گوهر در صدف | ||
حیاء برترین زیبایی
«حیا» واژهای عربی است که در زبان فارسی با کلماتی همچون «شرم» و «آزرم» از آن یاد شده است؛ و راغب اصفهانی، حیا را گرفتگی نفس از زشتیها معرفی میکند؛ فلسف? اصلی حیا، شرم کردن از کارهای زشت و کنترل غریزه جنسی است.
حیا دارای ارکانی است که رعایت آنها سبب کرامت نفسانی انسان میگردد.
حیا در تمام اعضای بدن مطرح است و رابطهای تنگاتنگ بین حیاء و آنها وجود دارد، علاوه بر آن بین پوشش و حیاء نیز ارتباطی مخصوص است که اسلام به خاطر دلایلی که در متن مقاله خواهد آمد بدان تأکید ورزیده است. همچنین در این مقاله عوامل تضعیف حیاء و عناصر بیحیایی نیز مورد بررسی قرار داده شده است.
کلیدواژگان: حیاء، پوشش، کرامت نفسانی، زینت، بیحیایی، زنان. مقدمه حیاء غریزهای است که وجودش در نفس آدمی موجب میشود که از انجام بسیاری از محرمات الهی و قبیحات شرعی و مذمومات عرفی به علت پرهیز از ملامت و بدگویی و حفظ آبرو بازایستد. مهار کردن افکار و تنظیم هیجانات از ارکان بنیادین موفقیت انسان در ابعاد گوناگون فردی و اجتماعی است.
حیاء نیرویی است که انتظام و انسجام درونی انسان را تنظیم میکند و مانع بروز بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری و روبرو شدن با مشکلات روانی و روحی میشود.
حیاء صفت ممتاز و سازندهای است که حکایتگر برترین زیبائی وجود آدمی است که هر کس آن را از دست دهد دچار بسیاری ازخطرات فراروی خویش میگردد.
حیاء مبتنی بر کرامت و احترام انسان است. اگر حیاءاز مسیر صحیح خود خارج شود، حقوق افراد زیر پا گذاشته شده، روابط با یکدیگر به پردهدریها تبدیل میشود.
مفهوم شناسی حیاء
معادل فارسی حیاء، شرم و آزرم است. (1) دهخدا مینویسد: «شرم، حیرت و دشمنی است که در آدمی پیدا شود از آگاه شدن دیگری به عیب یا نقص او» (تو) علامه مجلسی (رحمة الله علیه) درباره حقیقت حیا مینویسد: «حیا، ملکهای است که موجب گرفتگی نفس از [ارتکاب کار] زشت میشود و باعث خودداری نفس
از انجام کاری بر خلاف آداب، از ترس سرزنش میگردد.»(3)
استاد مرتضی مطهری (رحمه الله علیه) نیز نوشته است: حیا؛ عفاف و پوشش، تدبیری است که خود زن برای بالابردن ارزش و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار میبرد. (4)
فلسف? اصلی حیا، شرم کردن از کارهای زشت و کنترل غریزه جنسی است. غریزه جنسی توفندهترین غریزه در انسان است که در درجه اول به پاسخ گویی صحیح و در درجه دوم، نیاز قطعی به کنترل دارد. (5)
راغب اصفهانی در کتاب «المفردات فی غریب القرآن» حیا را «گرفتگی نفس از زشتیها» معرفی میکند و میگوید حیای خداوند، یعنی خداوند کارهای ناپسند را ترک و نیکیها را انجام میدهد. (6) وی همچنین در کتاب «الذریعه الی مکارم الشریعه» حیا را از ویژگیهای انسان و اولین نشانه و اماره فهم در کودکان میداند و حیا را مرکب از «ترس» و «عفت» میداند. (7)
شیخ عباس قمی در سفینه البحار، حیا را ملکهای نفسانی میداند که به خاطر ترس از سرزنش باعث گرفتگی نفس از انجام عمل زشت و انزجارش از کار خلاف آداب میشود. (8)
ارکان حیا
همانطور که هر چیزی برای خود رکنی دارد و از طریق این ارکان استحام وجودی خود را تداوم میبخشد، همان گونه حیاء نیز دارای ارکانی است که اگر هر کدام از آنها موجود نباشند به استحکام حیاء صدمه وارد میشود.
«حیا دارای سه رکن اصلی است؛ فاعل، ناظر و فعل. فاعل در حیا شخصی است برخوردار از کرامت و بزرگواری نفسانی. ناظر در حیا شخصی است که مقام و منزلت او درچشم فاعل عظیم و شایسته احترام باشد. فعل؛ عمل ناپسند و زشت یا حتی بعضی اعمال مباح یا مثبت است که به دلیلی از نشان دادن آن خودداری
میشود.»(9)
حیاء همخوانی با توحید
هر آنچه را که انسان در زندگی خویش انجام میدهد از جمله، رابطههایی که با دیگران برقرار میسازد، برخوردها و لبخندها و شوخیها، محبت ورزیدنها اگر با نگاه توحید و یکتاپرستی همسانی و همخوانی نداشته باشد انجام نمیدهد نه از باب آنکه دیگران او را از انجام چنین اعمالی ملامت میکنند بلکه بدین معنا که کاری است که با معرفت الهی ناسازگار بوده و قوام ایمانش را بر هم میریزد از چنین عملی صرف نظر مینماید و محور اعمالش را بر همخوانی داشتن با قدرت الهی و توحید قرار میدهد.
«امام صادق (ع) میفرمایند: »الحیاءُ نورٌ جوهره صدر الایمان و تفسیره التثبت...(10)؛ «حیا، نوری است که جوهر آن، صدر و قوام ایمان است، و یک حالت بازدارندگی و خویشتن داری در برابر هر چیزی که با توحید و معرفت ناسازگاری داشته باشد، در انسان ایجاد میکند.»
بنابراین طبق فرمایش امام صادق (ع) حیاء، نور است و این نور از جنس آسمانیان و با ارزش و قیمتی است که به هر کسی داده نخواهد شد بلکه باید دارای کرامت و بزرگواری نفسانی باشد تا بتوان آن را دریافت نمود.
آری هر آنکس که با توحید همخوانی داشت واکنشهای رفتاری او هالهای از نور شده و نمیگذارد در پیوندهای خود نسبت به والدین، همسر، فرزندان، دوستان، معلمین و نامحرمان زشتی و ناهنجاری صورت گیرد.
حیا در چشم
تمام اعضاء بدن انسان وضعیت و موقعیت خاصی دارند ولی در این میان، چشم عضوی است که سرنوشت سعادت و شقاوت انسان بدست او سپرده شده است.
«چشم، مهمترین وسیل? ارتباط انسان با جهان خارج است؛ به طوری که نود درصداز معلومات انسان از طریق چشم انجام میگیرد.» (11) قرآن کریم با اشاره به این نعمت الهی میفرماید: «الم نجعل له عینین و لساناً شفتین»
(12)؛ «آیا ما برای انسان دوچشم و یک زبان و دو لب قرار ندادیم.»
این قدرت چشم تا جایی است که قادر به تشخیص حدود پانصد هزار رنگ است و چشم سالم، روشنایی یک شمع را از هفده کیلومتری تشخیص میدهد. (13)
با این اوصافی اجمالی که بیان نمودیم حال به حدیث زیبای خاتم رسالت بنگرید که میفرماید: «فان الله جعل الحیاء فی العین» (14)؛ «به درستی که پروردگار عالم حیا را در چشم قرار داده است.»
دیدهای که عادت دارد به هر جا، به هر کس و هر چیزی بنگرد، پردههای حیا را از فرارویش میدرد و چشم بیحیا مورد تنفر همگان خواهد بود.
حضرت یحیی (ع) میفرماید: «الموتُ أحبُّ إلَیَّ مِن نَظرَةٍِ لِغَیرِ واجب» (15)؛ «مرگ درنزد من، بهتر از نگاههای غیرضروری است.»
بنابراین چشم است که باید تحت مراقبت قرار گیرد تا رفتارهای ناپسند از انسان سر نزند.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که چگونه ممکنه است انسان با یک نگاه ساده و کم ارزش، به سوی گناه و معصیت کشیده شود و پردهی حیا را دریده و باعث فنا و نابودی خویش گردد؟
در پاسخ باید گفت: آدمی موجودی لذّت جو است و دوست دارد از همه حواس خود به نوعی لذت ببرد. حس بینایی، یکی از حواس بسیار مهمی است که منشأ بسیاری از لذتها به شمار میآید. نگاه کردن هنگامی برای انسان منشأ لذت است که همراه با تمرکز همراه باشد و ذهن را به خدمت بگیرد؛ در حقیقت آنچه نگاه
را لذت آفرین میکند، تخیلاتی است که فرد درخود میپروراند.
فرد با مشاهده یک چهره زیبا برای آنکه نگاه خود را لذت انگیز کند اوهام لذت آوری در ذهن خود میآفریند و آنها را تقویت میکند. برای این کار (تقویت اوهام لذت آفرین) نخست نگاه خویش را متمرکز و استمرار میبخشد تا بتواند به مرحله تناوری (حالت تجسم) برسد. پس از نگاه متمرکز به چهره زیبا، قوّه لذت جوی آدمی در وجود او بیدار میشود وتصاویر ذهنی آن را بیشتر میکند و نوعی حسرت و عطش ویژه در جان فرد به حرکت در میآید.
آدمی در این مرحله از درون برای ارضای غریزه تحریک شده، به صحنهسازی ذهنی رو میآورد و خیلی زود ویژگیهای ظاهری فرد مورد نظر را در مغز میپروراند و تصویر کاملی از خصوصیات پیدا و ناپیدای او درست میکند و در عالم خیال به بهره وری جنسی میپردازد. (16)
پس منشأ رابطه نگاه و گناه به وجود رابطهای وابسته است که بین نگاه و تخیل وجود دارد. از این جهت پیامبر اکرم (ص) حیا را در چشم بیان داشتند تا از این راه پیامدهای نگاه و ارتباط آن را با گناه بیان دارند، آری هر
کس حیاء داشت از بسیاری از تلاطمهای غیر عفیفانه به دور خواهد بود و در پوشش حیاء به ایمان و پاک دامنی سوق پیدا کرده؛ تسلیم ناپاکیها نخواهد شد.
حیا در گفتار
اصولاً زبان داری کاربردهای گوناگونی است. ویتگنشتاین فیلسوف تحلیلی مشهور معتقد است که علی رغم اینکه بسیاری از مردم زبان را علاوه بر اینکه چشنده ی مزه غذا میباشد، وسیلهای برای رد و بدل کردن یکسری اطلاعات میدانند، زبان کاربردهای مهمتر و رایجتری نیز دارد.
یکی از این کاربردها که اغلب به آن توجه نمیشود، تنظیم و تعدیل حیا در ارتباطات است.
در واقع نوع واژگان، نوع گویش و ترکیب سخن گفتن، میزان حیای انسان در گفتار را رقم میزند.
به تعبیر قرآن کریم از نوع گویش آنان، را خواهی شناخت. «ولِتَعِرفنََّهُم فِی لَحن القَول» (17) همانگونه که حضرت علی (ع) یادآور میشوند:
«تکِلمَوا تعِرفُوا فَالَمَرءِ مَخبُوءٌ تَحتَ لسَانِه» (18)؛ «سخن بگوئید تا شناخته شوید که انسان زیر زبان خویش، نهفته است.»
در حقیقت حیا در گفتار، شخصیت و عیب و هنر افراد را جلوه گر میسازد. در حدیث آمده است که حضرت موسی (ع) به خداوند عرض کرد: «انِی اسَتَحیِی دون أکلم به لسانی الّذَی کلَّمَتک بِه غَیرَک، ...»(19)؛ «پروردگاراً، من شرمسارم، از اینکه با تو با زبانی سخن بگویم که با دیگری صحبت کردهام و حیای من از تو، مانع صحبت با دیگران میشود.»
اگر ما نیز یاد بیاوریم که هر روز پنچ مرتبه، با همین زبان با خدا سخن میگوییم، آیا دیگر هر گونه مطلبی را بر زبان جاری خواهیم ساخت؟
امام علی (ع) میفرماید: «اللِسَان تَرجُمانِ العَقل» زبان مترجم عقل است.
پس اگر خواستید عقلی ارزنده و با فضیلت داشته باشید زبان خود را مواظبت کنید تا از سبک سری عقل دور شوید.
متأسفانه در این زمان حیا و حریمها و حدودها با گفتارهای فکاهی و طنزگونه در مورد طوایف خاصی شکسته
شده و نیز با ناموزون کردن و ساختن واژههای زشت و ناپسند در رمانهای که در بازار موجود است، به کسب درآمدها پرداخته و عطر خوشبوئی حیاء را از وجود خود بیرون رانده، مانع به تصویر کشیدن زیبائیهای گفتار شدهاند.
حیاء گوش
حیا در شنیدن از ظرافت و لطافت بیشتری نسبت به حیای در گفتار برخوردار است.
اگر شما در شرایطی قرار بگیرید که حدود حیا در آن محترم شمرده نمیشود، چه عکس العملی نشان خواهید داد؟ رنگ چهره شما تغییر میکند؟ سخن دیگری را به میان میکشید؟ تذکر میدهید؟ یا بپا میخیزید و جلسه را ترک میکنید؟ این عکس العمل ها پیامد چیست؟ اگر پاسخ چنین باشد که من از شنیدن این سخنان به عنوان یک شنونده شرمسار هستم، چنین حالتی حیای در شنیدن نامیده میشود. (20)
باید رفتار انسان در برابر دیگران بگونهای باشدکه سمت حشمت و کرامت را در نظر بگیرند و هر کلامی را بر زبان نرانند.
صمیمیتها و دوستیهای بین افراد نباید باعث شود که هر کس هر آنچه را در درون خود پنهان دارد برای
دیگری بیان و بازگو کند و پردههای حیا را یکی پس از دیگری بدرد؛ زیرا به مرور مشاهده شده که اینگونه دوستیهای که بر اساس افراط و تندروی صورت گرفته، درآخر به جدایی منجر شده است.
بزرگان دین پیوسته به گونهای عمل مینمودهاند که در حضورشان کسی نه ازترس بلکه از شرمِ حضور، مرتکب
معصیتی نمیشده و هر سخنی را بر زبان جاری نمیساخته است.
رعایت حیاء در گفتار و شنیدار میتواند بسیاری از آسیبهای اجتماعی و معضلات و چالشهای فراروی دنیای کنونی را حل کند. (21)
حیاء درخوابیدن
انسان با حیا تمام حالات و اعمالش تحت الشعاع حیای اوست؛ بگونهای که در خوابیدن نیز حیا را رعایت میکند و پوششی روی خود میافکند.
توصی? حضرت مسیح (ع) است که «اذا قَعدَ اَحدَکُم فِی مَنزلِه فَلیَرخ علَیه ستِره فَاِنَ اللهَ تبارک و تعالی قِسمُ الحَیاء کَمَا قِسمُ الرِزقِ» (22)؛
«هر یک از شما که در منزل خویش میآرمد، پوششی را بر روی خود بیفکند؛ چرا که خداوند تعالی بسان تقسیم روزی، حیا را نیز تقسیم میکند.»
حیاء تقویت کننده محبت
چه کنیم که علایق ما نسبت به دوستان، اطرافیان، همسر و خانواده کمی دیرتر به حد اشباع برسد؟ چرا که یکی ازچالش ها و مشکلات ما درامر رفاقت این است که انسان پیوسته تمایل دارد آتش محبت را شعلهورتر سازد و از ثابت ایستادن یا توقف محبتها و دوستیها رنج میبرد.
البته این فراز مربوط به کسانی است که به نوعی اهل مهر و محبت هستند و به نوعی عطش محبت را در
وجود خویش احساس میکنند.
ویژگی این گونه افراد این است که به همه اطرافیان و نزدیکان خویش عشق میورزند و دوست دارند که درجهی محبتشان پیوسته مسیر صعودی خود را طی و شدت بیشتری پیدا کند.
محبتهای ما در ارتباط با اطرافیان تا حدی شیرین و گواراست ولی دوست داریم برگوارایی و شیرینی آن بیفزاییم.
خاصیت حیا چنین است که هنگامی که میان دو نفر برقرار میشود، بر ظرفیت محبت آن دو میافزاید و باعث میگردد پیوند دوستی آنان تا مدت بیشتری تداوم یابد؛ برعکس دوستیهایی که توأم با بیحیایی و بیشرمی باشد، روز به روز رو به افول نهاده و کم کم تکراری و ملال آور خواهد شد.
آن جامهای که روابط ما را رو به زیبایی سوق میدهد، حیاست. در برخی روابط و پیوندها رایحهی حیا به مشام نمیرسد؛ و طراوت و شادابی در آن رخنه نکرده است. رابطهای که پوشش حیا بر روی آن جای گرفته، دیرتر به حد اشباع میرسد. اگر در روابط گذشتهی خویش نظری دیگر بار بیفکنیم، خواهیم دید که در برخی روابط، علاقهی ما خیلی زود فروکش کرده است و در برخی روابط باگذشت زمان و جلوتر رفتن رابطه برعلاقه ی ما افزوده شده است.
با بررسی و تحلیل این روابط در خواهیم یافت که حیا و شرمساری باعث افزایش محبت به یکدیگر میشود. در دوستی با خداوند، اولیای الهی، دوستان، همسر و حتی اساتید هنگامی که این روابط به زیور حیا و آزرم آراسته گردد، قوت و توان بیشتری مییابد؛ و شاید دلیل ماندگارتر بودن ارتباط با استادان نسبت به دوستان، این باشد که ما با دوستان خود خیلی زود خودمانی میشویم و فضای ارتباطی ما، خالی از ادب و نزاکت میگردد. (23)
یکی ازمسائلی که باعث میگردد علاق? انسانها نسبت به یکدیگر افول نماید، آگاه شدن از عیوب و کاستیهای یکدیگر است؛ به گونهای که حتی باعث میشود دیگر قادر به دیدن نیکیها و خوبیهای همدیگر نباشند.
اگر خداوند پرده ستر خویش را از روی اعمال بندگان کنار بزند، انسانها آن قدر از یکدیگر متنفر و بیزار میشوند که حتی مردار یکدیگر را به خاک نمیسپارند.
حیا باعث نگاه داشته شدن این ستر و پوشش میشود؛ چرا که یکی از رسولانی که خداوند بواسط? آن عیوب ما را میپوشاند، حیاست و اگر ما آن را به کناری بنهیم، عیوب ما پدیدار میشود و پیوندها از هم گسسته میگردد و اگر خواستار پابرجا ماندن حریمها هستیم، باید جوانمردی و مروت میان دوستان
برقرار باشد، (24) همانگونه که امام حسین (ع) میفرمایند: «و امّا ذُوالمَرة فانّه یَستَحییْ لِمَروّتِه» (25)؛ «انسان جوانمرد، به خاطر فتوت و جوانمردی خویش حیا میکند.»
توجه به عظمت بخشی حیاء
حیاء تحمل جمال و جلال انسان است. هم هیبتی به انسان میدهد که دیگران جرأت نکنند هر حرفی را جلوی انسان مطرح کنند و هم جمال انسان را طوری زیاد میکند که چوب حراج به آن نزنند.
«ویل دورانت در زمینه جنبه اکتسابی حیا میگوید: «حیا امری غریزی نیست، بلکه اکتسابی است. زنان دریافتند که دست و دلبازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند.
مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بیآنکه بداند حس میکند که این خود دارای ظریفانه از یک لطف و دقت عالی خبر میدهد. (26)
قرآن به شکلی زیبا این را به تصویر میکشد. قرآن روی جزئیات قضایا و داستانها زیاد معطل نمیشود ولی گاهی میبینیم روی یک نقطه متمرکز میشود.
از آن جمله داستان دختران شعیب (ع) و موسی (ع) است که وقتی دختران زودتر از معمول روزهای دیگر به خانه میروند، پدرشان از علت آن سؤال میکند.
دختران هم قضیه جوان مردی که به آنها کمک کرد را برای پدر بیان میکنند.
پدر هم یکی ازدختران را به دنبال آن جوان میفرستد تا او را به خاطر بیاورد و اجرت این عمل را به او بدهد. حال این دختر میخواهد به آن جوان نزدیک شود. قرآن ساده از این مسأله جزئی نمیگذرد.
این طور بیان میکند:
«فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیَاء» کلمهی «استحیاء» را با تنوین بیان میکند. این تنوین، تنوین تنکیر نیست. اصطلاحاً به آن «تنوین تفخیم» میگویند.
یعنی برای بیان عظمت و بزرگی استفاده میشود.
آیه میگوید: دختر شعیب با نهایت حیا به موسی نزدیک شد.
البته این دختران قبلاً هم حیای خود را نشان داده بودند؛ همان زمان که گفتند: تا وقتی چوپانان کنار چاه هستند، ما به گوسفندانمان آب نمیدهیم. (27)
حال هم که تنها به سراغ موسی (ع) آمده نهایت حیا را از خود نشان میدهد.
وقتی هم میخواهد او را دعوت کند، فقط میگوید: پدرم تو را دعوت کرده که پاداش آبی را که به گوسفندان ما دادی بدهد. (28)
حیای زن نجابت طرف مقابل را هم به دنبال میآورد. در روایات داریم که وقتی دختر جلوی موسی (ع) گفت: پشت سر من حرکت کن و راه را به من نشان بده؛ چرا که ما فرزندان یعقوب به پشت زنان نگاه نمیکنیم. (29)
در دعا کردن حضرت موسی (ع) هم صفت حیا به خوبی نمایان است. اصلاً اسمی از کمبودها و ناراحتیهایش نمیآورد؛ حیا میکند از بیان مستقیم و جزئی حوائجش میگوید: خدایا! به هر چیزی که به سوی من فرو فرستی محتاجم (30) و هرچه انسان در دعاهایش از خود بیشتر حیا نشان دهد، بیشتر از خدا دریافت
میکند. (31)
ادب و حیا
میان ادب و حیا، رابطه محکمی وجود دارد و بسیاری از رفتارهای مؤدبانه، مصداق رفتار حیامدارانه است. در بسیاری از موارد، علت پایبندی افراد به ادب، وجود روحیه حیا در آنهاست. امام صادق (ع) به یکی از شاگردان خود به نام مفضّل میفرماید:
«اگر حیا نبود، انسان هیچ گاه مهمان نمیپذیرفت، به وعده وفا نمیکرد، نیازهای مردم را برآورده نمیساخت، از نیکیها برحذر بود و بدیها را مرتکب میشد. بسیاری از امور لازم و واجب نیز به خاطر حیا انجام میشود.
بسیاری از مردم هستند که اگر حیا نمیکردند و شرمگین نمیشدند، حقوق والدین را رعایت نمیکردند، هیچ صله رحمی به جای نمیآوردند، هیچ امانتی را به درستی پس نمیدادند و از زشتی برحذر نبودند.» (32)
اساساً انسانی که حیا دارد، خجالت میکشد کارهای ناپسند انجام دهد، درحالی که اگر شرم نمیکرد، ممکن بود آنها راانجام دهد.
از این رو حیا در آراسته شدن انسان به ادب نقش بسزایی دارد.
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «أمّا الحَیائُ فَیَتَشَّعَبُ مِنهُ اللَّینُ و الرّأفَةُ وَ المُراقَبهُ لِلّه فی السِّرّ وش العَلانیَّةِ و
السّلامَةِ فضیعَتَهُ» (33)
آنچه از حیا ریشه میگیرد، عبارت است از: نرمش، مهربانی، درنظر داشتن خدا در آشکار و نهان، سلامت، دوری کردن از بدی، خوشرویی، گذشت و بخشندگی، پیروزی و خوش نامی در میان مردم.
اینها فوایدی است که خردمند از حیا میبرد.
حیا، ارزش زن را حفظ میکند، ولی بیحیایی «کار را به جایی میکشاند که جامعه از زن نه به عنوان یک موجود دارای شخصیت و هویت، بلکه از اجزای بدن او صبحت به حیا میآورد... او که همواره با حفظ شرم از موضع قدرت و ناز با جنس مخالف رو به رو میشد، اکنون خود را از موضع ضعف و نیاز، عرضه میکند.
اکنون آن غرور زنانه که جزء جداناپذیر زنانگی اوست، به کلی شکسته شده است و دیگر از آن عزت نفس و مناعت طبع که او را محبوب و معشوق میساخت، خبری نیست. (34)»
حیا لباس دین
در انسانیت حیا را میتوان به عنوان پوشش آن برشمرد. انسان بدون حیا، جلوهای عریان، دریده و نازیبا دارد به وسیل? حیاست که قامت انسان خلعتی زیبا مییابد.
به همین جهت امام علی (ع) حیا را با تعبیر لباس و حجاب و پوشش، یاد میکند، میفرماید: «الحیاءُ لباسٌ سابِغٌ و حجابٌ مانِعٌ و سِترٌ عَنِ المَساوی وَاق» (35)؛ «حیا لباسی بلند و حجابی منعکننده و پوششی نگهدارنده از بدیهاست.»
در روایت دیگری از رسول گرامی اسلام (ص) از حیا به عنوان لباس اسلام تعبیر شده است: «الإسلامُ عُریان فَلِباسُهُ الحَیاء» (36)؛ «اسلام، عریان است و حیا، لباس آن است.»
حضرت امیرالمؤمنین (ع) نیز به گونهای دیگر فرمود: «أحسنُ ملابِسِ الدّینِ الحَیاء» (37)؛ «بهترین لباس دین، حیاست.»
از این روایات استفاده میشود که اسلام منهای حیا، اسلامی کامل اما عریان و نازیباست و حیا به آن آراستگی و زیبایی میبخشد.
حیا پوششی است که مجموعه معارف و احکام و اخلاق دین را آراسته میسازد.
پس لباس تنها مخصوص اجسام و اشیاء نیست بلکه امور معنوی و غیرمادی نیز عریانی و پوشیدگی دارند. همان طور که شخصیت و رفتار آدمی نیز میتواند تابع همین اصل باشد، رفتار انسان بیحیا، رفتاری است عریان و نازیبا و برعکس رفتار حیامدارانه، باوقار و وزین است.
مسلّم است که حیا، ماهیت فیزیکی ندارد که بر جسم انسان پوشانده شود بلکه ماهیتی معنوی دارد که بر قامت شخصیت آدمی پوشانده میشود در روایتی برای بیان حیا، از آن تعبیر به پرده شده امام صادق (ع) میفرماید: «مَن أراد أن یحط وزره فلیرخ ستره» (38)؛ «کسی که میخواهد گناه او ریخته شود پرده را بیفکند.» و امام علی (ع) از حیا به تن پوش تعبیر فرمودهاند: «الکِسّ من یجلبب الحیاء» (39)؛ «زیرک کسی است که پوششی از حیا داشته باشد.»
| دوشنبه 91/9/27 | | 11:41 عصر | | هاجر عسگری |
|
||
Designed By:Nushin |